آرشیو از دیدگاه شعرا

بی قرارم بی قرارم دلم از سینه پریدهفراموشم شده غصه اومده صبح سپیده بکنید هلهله برپا پدر مهدی رسیدهبرای دلبرا دلبری یا حسن عسکری یا حسن عسکری چقد شبیه حیدری […]

ادامه ...

اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوختاز آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت اى یازدهم اختر پر نور ولایتخورشید ز هجر رخ همچون قمرت سوخت اى پاره […]

ادامه ...

یوسف فاطمه سلاله ی مصطفیدر جوانی شدی کشته ی زهر جفا شد به فصل شباب قلب زارت کبابابا محمد ابا محمد گریه کن شیعه در عزای ابن الرضازهر دشمن نبود […]

ادامه ...

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جانشرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت راکه می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان در […]

ادامه ...

امام حسن عسکری در آئینه شعر – همه اوست آن که تا بود، یار و جفت نداشت و آن که تا هست، خورد و خفت نداشت آن که مغز است […]

ادامه ...

حجت الله یگـانه برم مهدی جانبنشین در دم آخـر ببرم مهدی جان دشمن از زهر جفا کار مـرا ساخته استزهر افکنده شرر بر جـگرم مهدی جان کاسـۀ آب بـدستم بنگر […]

ادامه ...

اشعار به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع) – ۴ حمد و تسبیح تو را قرآن کند فخر بر تو حضرت سبحان کند نورِ پاکت دیده را روشن کند ظرف […]

ادامه ...

می زند آتش به قلبم سوز داغ عسکری گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکری شد به سن کودکی فرزند دلبندش یتیم گشتدُرّ اشک مهدی چلچراغ عسکری در دل […]

ادامه ...

نشسته در کنارِ من، گل زیبای شیداییبه طفلی با نواهای یتیمی گرمِ غوغایی ز زهری خورده‌ام سیلی، که رخسارم شده نیلیببین چون مادرم زهرا، شده رویم تماشایی به سنّ‌ کودکی […]

ادامه ...

ای ز چشم همگان ریخته اشک بصرتحسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت همچو اجداد غریبت همۀ عمر غریببه جوانی شده مسموم چو جد و پدرت در پی ماه […]

ادامه ...