آرشیو مولودی، مدایح و مراثی
-
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – ز عرش، فاطمه تا که، دمِ حسن جان داد
ز عرش، فاطمه تا که، دمِ حسن جان داددوباره اشک من آمد کمی به من جان داد برای غربت آقای سامرا بایدهزار دفعه شکست و مرتباً جان داد میان حجره […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم
خون می چکد ز دیده ی در خون شناورمدر بُهت چشم های گهربار مادرم سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زندخشکیده شاخه های بلند صنوبرم در انتهای مغرب […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى
مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرىگیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیمگشت دُرّ اشک مهدى چلچراغ عسکرى در دل صحراى […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – عزیز خدا ایها العسکری
عزیز خدا ایها العسکریامام الهدی ایها العسکری الهی نگردم من ِ رو سیاهز کویت جدا ایها العسگری اباالمنتظَر یا حسن یا حسن****** ز مهر شما رنگ و بوی دلمولایت بُوَد […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
سالیانی درد بی درمان هجران مشکل استبی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند…سالیانی در غل و زنجیر زندان مشکل است تشنگی از سویی و […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – سامرا اى شاهد شبهاى من
سامرا اى شاهد شبهاى منخوشه چین خرمن غمهاى من مرغ دل از خاک تو پر مىکشدجام کوچ سرخ را سر مىکشد اینهمه غم که دلم را پر نمودقامت خورشید را […] -
0
اشعار ولادت امام حسن عسکری (ع) – گدای کوی تو آقاست یا اباالحجه
گدای کوی تو آقاست یا اباالحجهکه زیر سایۀ مولاست یا اباالحجه نگفته ، حاجتِ دل را برآوری آقاز بسکه لطف تو با ماست یا اباالحجه به خوان نعمت تو انبیاء […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – در نگاهت غروب دلتنگی
در نگاهت غروب دلتنگیآسمانی پر از شفق داری گرد پیری نشسته بر رویتای جوان غریب حق داری همدم لحظه های تنهائیتمی شود اشکهای پنهانی تب محراب و بغض سجادهتا سحر […] -
0
اشعار ولادت امام حسن عسکری (ع) – به وادی سامرّا
به وادی سامرّا میزنه دلامون پر زائر حرم میشیمهمه با چشای تر ما سینه زنای حسینبا دلی به غم مبتلا معتکف سردابیم و دلداده ی ابن الرضا سیدنا یا مظلوم****** […] -
0
اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع) – هر کس که رفت دیدن صحن و سرای تو
هر کس که رفت دیدن صحن و سرای توآتش گرفت سوخت وجودش برای تو گنبد شکسته بود و ضریحی نمانده بودافتاده بود پرچم و گلدسته های تو یادم نمی رود […]