آرشیو از دیدگاه شعرا

عاشقا، مستانه گی از سر بگیر ساقی از ره میرسد ساغر بگیر مرغ دل را از قفس آزاد کن با پرستوهای عاشق پر بگیر پر بزن تا کویِیارِ مَه لقا […]

ادامه ...

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسنجان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستمکز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن […]

ادامه ...

در سامرا غریبی و تنهایی و فراقدر کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ در سامرا تنی جگرش تشنه و کبابدر کربلاحسین تنش زیر آفتاب در سامرا نگاه […]

ادامه ...

اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوختاز آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت اى یازدهم اختر پر نور ولایتخورشید ز هجر رخ همچون قمرت سوخت اى پاره […]

ادامه ...

سامرا ماتم سرا شد سامرا ماتم سرا شد سامرا غرق عزا شددر زمین و آسمانها مجلس ماتم به پاشدمی شود در این حریم مهدی زهرا یتیممی نشیند در غم و […]

ادامه ...

زچشم پر گهر من خدا خبر داردزجان پر شرر من خدا خبر دارد که بود معتمد و ظلم او چگونه شکستز کینه بالو و پر من خدا خبر دارد زهمزمانی […]

ادامه ...

کیستم من؟ گوهر ده بحر نور کبریایمآفتاب سامره، روشنگر ملک خدایم آسمان معرفت را در زمین شمس‌الضحایمکعبه‌ام، رکنم، مقامم، مروه‌ام، سعیم، صفایم منظـر حسـن خـدا مصباح انوارالهدایممن ابوالمهدی امام عسکری […]

ادامه ...

پسر فاطمه، نور هدیسبزترین باغ بهار خدا با تو دل از غصه رها می شودپاکتر از آینه ها می شود ای گل گلزار خدا، یا حسن عسکرى (ع)آینه ی قبله […]

ادامه ...

قبل از ابراز نداری برسد لطف شماتاجری هیچ ندیدم به غنا مثل گدا خاک پای تو شدن آخر معراج من استقُربم آن است شوم وصله ی نعلین شما مور را […]

ادامه ...

دلبر کل دلبران سرور کل سروراناومده اونکه علم و بده به صاحب الزمان شهریاری به روی تخت سروری اومدمه من با حال و هوای حیدری اومد امام عشق یعنی امام […]

ادامه ...