آرشیو از دیدگاه شعرا

از پس پرده برون حجت اثنا عشر استیا که در غرّه مه قرص قمر جلوه گر است بلبل از دوری گل تا سحر امشب بند استیا پسر بر سر بالین […]

ادامه ...

پدری در دم مرگ است و به بالین پسرشپسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زدهپسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که […]

ادامه ...

خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرشکاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش سعی اش این است زمین گیر نباشد امّاگاه بر روی تن و گه روی خاک است […]

ادامه ...

لرزه گرفته دستاش توون نداره پاهاش مثل کربلاییاس خشکی لبهاشداره سوسو میزنه ستاره تا کهکشونا رهسپارهدل زمین پر شراره ، وای همه نفسا،میون سینه ذکر لب ما، فقط ، همینه […]

ادامه ...

در سامره جان تو فدا شد فدای راه دین خدا شد ای حجت سرمد ، یوسف احمد ، ابامحمدیا ابامحمد ابا محمد ابا محمد جانم فدایت یا حجت الله گریه […]

ادامه ...

زمین و زمان غصه دار تو شده آسمان بی قرار تو الا ای سپیدهپیش قد خمیده شده عاقبت حاجتت روا سفر کردی آخر ز سامرا صدای ضعیفی در این سینه […]

ادامه ...

در عرش، امامی تـو، بر چرخ، مداری توهم بر همه مولایی، هم بر همه یاری تو روشنگر ملک جان، در لیل و نهاری تودر سینۀ هر شیعه، یک سامره داری […]

ادامه ...

ای سامـره‌ات قبلـۀ دل کعبۀ جان‌هاای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها ای عبد خداوند و خداونـدِ زمان‌هاای پایۀ قدر و شرفت فوق مکان‌ها آگاه ز اسـرار عیان‌هـا و نهان‌هـاکوتاه به […]

ادامه ...

روضه میخونی امشب تنهاشال عزات و دیدم آقا ناله زدم باچشم گریون آجرک الله یبن الزهرا پدرت گوشه ی بستر ، تو جوونی شده پرپر ، شبیه مادرسینه میزنم شب(روز-شام) […]

ادامه ...

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم کزصفحه ۲۴۴ از ۳۰۲غمش سوزد دل […]

ادامه ...